گردش چشماتو قربون
دختر جونم ديگه داره حسابي از آهنگ آويز تختش لذت ميبره. ديشب ماماني كه بردمش تو تختش تا كمي حال و هواش عوض بشه و دل درد يادش بره ، موزيكال تختم روشن كرده بودم. ديدم واي دخملي چه با دقت به اين عروسك هاي رنگي كه م يچرخن نيگا ميكنه . كلي دقت ميكردي و با ذوق حركتشون رو دنبال ميكردي. اما ... آره ديگه اما هم داره ، به عادت اين چند وقت كه اگه دو دقيقه تنهات بزارم و يا صدام رو نشنوي كلي جيغ ميزني و غرغر كه : مامان بيا ، مامان بيا تا يك لحظه رفتم بيرون اتاق و فهميدي نيستم ، صداي اعتراضت بلند شد و من زودي اومدم . اما خوب بالاخره دختري ام كلي با دوست جوناش بازي كرد . ...